خاطرات بارداري
مينويسم از خاطرات 9ماه بارداري پر درد سرم براي دخترنازم نه ماه پراسترس دقيقا 10مهر 94فهميدم كخ باردارم بعد 7سال نازايي حالا خدا داشت يه هديه زيبا بهم ميداد اولش بي بي چك گذاشتم مثبت شد ولي باورم نميشد كه باردارم تا اينكه صبحش براي ازمايش راهيه ازمايشگاه شديم منو بابا جونت ودل تو دلمون نبود تا بعدازظهر كه اجواب آزمايش رو بدن من خونه موندم بابات رفت وجواب ازمايشو گرفت وخدا روشكر مثبت بود اصلا باورمون نميشد با بتاي 954يه شيريني گرفتيم وراهيه خونه مادر جون شديم همه خيلي خوش حال شده بودن وخداروشكر ميكردن به خاطر اين اتفاق خوب .............ادامه در پست بعدي
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی