اولين روز ورود آيلين خانوم
روز بعد از عما ازبيمارستان به رضايت خودم مرخص شدم داشتم با يه دخمل كوچولوي ناز برميگشتم هم خيلي خوشحال بودم هم خيلي درد داشتم ازبيمارستان رفتيم خونه مادر جون طفلك مامانم خيلي خوشحال بود اولين نوه بودي وخيلي هم شيرين ودوست داشتني خونه رنگ وبوي ديگه اي گرفته بود ديگه از روزهاي پر تنش واضطراب حاملگي خبري نبود حالا دخترم كنارم بود ولي يه نگراني ديگه واونم اين بود كه زردي داشتي خيلي نگران بودم ولي طبيعي بود ميخواستن بيمارستان بستريت كنن به خاطر زردي كه قبول نكرديم وتوي خونه دستگاهشو اورديم كه خداروشكر بعد دو روز خوب شدي .....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی