هفته 16يه نگراني جديد
ازاون خونريزي قبلي چند هفته گذشت همه چيز خوب بود تااينكه دوباره ساعت 6صبح خونريزي كردم بابات رفته بود سر كار منم داشتم اماده ميشدم برم سركار اون طفلك تو راه بود بهش خبر دادم نميتونست برگرده زنگ زدم به خاله مهلا تا بياد كلي گريه كرد م گفتم اين دفعه ديگه همه چيز تمام شد ساعت 8دوباره راهيه مطب دكتر شديم دوباره سونوي جديد اين دفعه ديگه هيچ اميدي نداشتم توي مطب سونوگراف به زور راه ميرفتم تا نوبت شد ودكتر گفت خوبي واين جا بود كه جنسيتتم مشخص شد فهميدم توراهي كه دارم يه دختره نازه دقيقا شب يلداي 94بود....فقط يه مشكلي بود گفت پشت جفت يه لخته خونه كه اگه دفع نشه بچه سقط ميشه وفقط بايد استراحت ميكردم يه ماه مرخصي استعلاجي گرفتم تا اين كه به اميد...
نویسنده :
dorsa
9:31